کد مطلب:230211 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:278

خاکسار دوست
باز آمدم به طوس به شهر و دیار دوست

شهر شهادت و حرم مشكبار دوست



شهری كه هست قبله ی عشاق و عارفان

شهری كه هست مشتهر از اشتهار دوست



شهر وفا و طور لقا مشهد رضا

دارد شرافت از شرف و اعتبار دوست



ز آن طوس گشته شهره ی آفاق كاندر آن

گردیده دفن، پیكر پرافتخار دوست



می سوختم ز آتش سوزان هجر او

شكر آن كه باز، كرد نصیبم جوار دوست



آب حیات و عمر ابد كی برابر است

با دولت حضور دمی در كنار دوست



امر جهان و نظم امور جهانیان

ز امر خدا است در كف با اقتدار دوست



صف بسته اند خیل ملائك به احترام

در روضه ی مقدس گردون مدار دوست





[ صفحه 18]



ما را سخن ز بیش و كم و هست و نیست، نیست

بگزیده ایم خط و ره اختیار دوست



من كیستم كه در ره او جان فدا كنم؟

جانم فدای آن كه بود جان نثار دوست



جود و گذشت و مردی و ذره پروری

رحم و وفا و مهر و كرم هست كار دوست



تنها نه خاكسار در دوست گشته ام

من خاكسارم آن كه بود خاكسار دوست



در كفشداری حرم شاه دین رضا

من كفشدار آن كه بود كفشدار دوست



صفرالمظفر 1410 ه. ق



[ صفحه 19]